توضیحات
ساعت 8 بعد از ظهر روز شنبه چهارم مهر ماه سال 1360 است، درست یک روز بعد از هفته جنگ، هفتهای که ما هر لحظه احتمال حمله را میکشیدیم (البته برای ما مسلم بود که جنگ و حمله در شب خواهد بود). از پشت خاکریزی که در حدود ده کیلومتر از موضع تک (حمله) فاصله داشت با ماشین عازم شدیم. دو، سه کیلومتر قبل از رسیدن به موضع تک از ماشین پیاده شده و پیاده به راه افتادیم. من به عنوان یک درجهدار هدایت کننده که کمترین تجهیزات را با خود حمل میکردم، تحمل وزن تجهیزات برایم بسیار سنگین بود چه رسد به سربازهایی که علاوه بر تجهیزات شخصی، تیربار سنگین با 15 کیلو وزن و فشنگهای قطاری را حمل میکردند. در حین راه به برادران پاسدار برخوردیم و درهم ادغام شدیم….
برگی از عملیات شکست حصر آبادان (عملیات ثامن الائمه)
کتابی از خاطرات دوران احتیاط و خدمت دکتر حسین مزدارانی
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.